۱۳۹۶ مهر ۹, یکشنبه

امروزدیگه خسته شدم ازآب تربت وآب زمزم و روش استفاده اش وروسریی که باهاش مراسم حج به جاآورده ان وپارچه ای که از سوریه اومده و دستمالی که به کعبه کشیده ان و از نمازی که تو مسجدی خوندن که امام زمان توش دیده شده و دعایی که بچه ی چهار ساله شون کرده و شمعی که روشن کرده و تمام مدت تو کربلا جلو چشمشون بوده و صلواتایی که براش فرستاده ان وقندی که از فلان خونه اومده وغذای بیت رهبری!وغذای یخزده ای که با آب تربت پخته شده و...و...و...
از اندازه ی غربتم ته این کوچه ی بن بست محله ی شهدا وسط اینهمه آدم مذهبی مذهبی مذهبی کلافه شدم...و نزدیک بود سر آخری فریاد بزنم که این پارچه ی سیاه که از سوریه ی خراب شده اومده و آوردی جلو صورتش که ببوسدش چی برمیاد؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بهار, [21.12.17 21:16] فردا الهه میاد بهم سر میزنه Kimia Gh, [21.12.17 21:17] سلام.😘 Kimia Gh, [21.12.17 21:17] چه خوب!😍 بهار, [...